کد مطلب:188800 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

عدم تحمیل ایده های خویش بر همسران
ایده های انسان بر دو گونه اند:

1- ایده های اصولی و غیرقابل چشمپوشی؛ مانند پایبندی به اصول دین و واجبات و محرمات شرعی و نیز رعایت اصول اخلاق انسانی و... كه انسان نسبت به چنین ایده هایی نمی تواند بی تفاوت باشد، چه در مورد همسر و چه دیگران.

امر به معروف و نهی از منكر شامل چنین زمینه هایی است و همه ی مردم در قلمرو مكتب وظیفه دارند كه در مرحله ی نخست، اعضای خانواده ی خویش را به این ارزش ها دعوت كرده و از ضد ارزش ها باز دارند و در مرحله ی بعد همه ی افراد جامعه را امر به معروف و نهی از منكر نمایند.

2- ایده های فردی در مورد مسایل مختلفی كه فراتر از حد وظایف ضروری است؛ مانند رعایت مستحبات و ترك مكروهات، و یا چشمپوشی از مباحات به منظور هدف و آرمانی خاص و ارزشمند.

اهل تقوا و زهد، علاوه بر انجام وظایف واجب و ضروری، بسیاری از لذت های دنیوی را ترك می كنند و حتی از تجمل های مجاز و مباح نیز اجتناب می ورزند.

گاه موقعیت اجتماعی و سنی یك فرد، مستلزم رعایت مسایلی است كه رعایت آن ها بر دیگران و حتی همسران وی لازم نیست. در چنین مواردی، معمول انسان ها سعی می كنند تا ایده های خود و شیوه ی زندگی خویش را بر دیگران و همسر و فرزندشان تحمیل كنند و شرایط و روحیات ایشان را در نظر نگیرند.

در زندگی امام باقر (ع) نه تنها چنین نقطه ضعف هایی دیده نمی شود، بلكه خلاف آن قابل مشاهده است.

حسن زیات بصری می گوید: من به همراه یكی از دوستانم به منزل امام باقر (ع) رفته، بر او وارد شدیم.

بر خلاف تصور خویش، آن حضرت را در اتاقی مفروش، آراسته و زینت شده یافتم و بر دوش وی پارچه ای به رنگ گل های سرخ مشاهده كردیم. محاسن را قدری كوتاه كرده و بر چشمان سرمه كشیده بود. (باید توجه داشت كه در آن عصر و محیط سرمه كشیدن مردان رایج بوده است).

ما مسایل خود را با آن حضرت در میان گذاشتیم و سؤالهمایمان را پرسیدیم و از



[ صفحه 226]



جا برخاستیم. هنگام خارج شدن از منزل، امام به من فرمود: همراه با دوستت، فردا هم نزد من بیاید.

گفتم بسیار خوب، خواهیم آمد.

چون فردا شد، با همان دوستم به خانه ی امام رفتیم، ولی این بار به اتاقی وارد شدیم كه در آن، جز یك حصیر، هیچ امكاناتی نبود و امام پیراهنی خشن بر تن داشت.

در این هنگام امام به رفیق من رو كرد و فرمود: ای برادر بصری! اتاقی كه دیشب مشاهده كردی و در آنجا نزد من آمدی از همسرم بود كه تازه با او ازدواج كرده ام و در واقع آن اتاق، اتاق او بود و لوازم آن نیز، لوازم و امكاناتی است كه او آورده است.

او خودش را برای من آراسته بود و من نیز می بایست عكس العمل مناسبی داشته باشم و خودم را برای او بیارایم و بی تفاوت نباشم. امیدوارم از آنچه دیشب مشاهده كردی، به قلب گمان بد راه نداده باشی.

رفیق من در پاسخ امام گفت: به خدا قسم، بدگمان شده بودم، ولی اكنون خداوند آن بد گمانی را از قلبم زدود و حقیقت را دریافتم. [1] .

آنچه از این حدیث استفاده می شود، این است كه امام از همسرش انتظار ندارد كه چون او بر حصیر بنشیند و لباس خشن بر تن كند.

امام با این كه در قلمرو اعمال فردی خود، از تحمل پرهیز دارد، ولی در زندگی خانوادگی و حتی اجتماعی، عواطف و نیازهای روحی همسر و نیز شرایط و مقتضیات زمان را در نظر دارد و تجمل حلال را ممنوع نمی شمارد و در مواردی لازم



[ صفحه 227]



هم می داند.

حكم بن عتیبه می گوید: بر امام باقر (ع) وارد شدم در حالی كه اتاقش آراسته و لباسش رنگین بود، من همچنان به اتاق و لباس آن حضرت خیره شده بودم و نگاه می كردم. امام كه آثار شگفتی را در من مشاهده كرده بود، فرمود: ای حكم نظرت درباره ی آنچه می بینی چیست؟

عرض كردم: درباره ی عمل شما چگونه می توانم داوری كنم (شما امام هستید و جز كار بایسته انجام نمی دهید)، ولی در محیط ما، جوانان كم سن و سال چنین می پوشند، نه بزرگسالان!

امام فرمود: ای حكم، چه كسی زینت های الهی و خدادادی را ممنوع ساخته است! (پوشیدن این لباس زیبا و شیك، حرمت شرعی ندارد) ولی خوب است بدانی كه این اتاق، از آن همسر من است و تازه با او ازدواج كرده ام و تو می دانی كه اتاق ویژه ی خود من چگونه اتاقی است. [2] .


[1] دخلت علي ابي جعفر (ع) انا و صاحب لي فاذا هو في بيت منجد، و عليه ملحفة وردية، و قد حف لحيته و اكتحل، فسألنا عن مسائل، فلما قمنا، قال لي: يا حسن! قلت: لبيك قال: اذا كان غدا فأتني أنت و صاحبك، فقلت: نعم جعلت فداك، فلما كان من الغد دخلت عليه و اذا هو في بيت ليس فيه الا حصير و اذا عليه قميص غليظ، ثم اقبل علي صاحبي، فقال: يا اخا البصرة! انك دخلت علي امس و انا في بيت المرأة و كان امس يومها، و البيت بيتها، و المتاع متاعها، فتزينت لي، علي ان اتزين لها كما تزينت لي، فلا يدخل قلبك شي ء، فقال له صاحبي: جعلت فداك قد كان و الله دخل في قلبي، فأما الآن فقد والله اذهب الله ما كان، و علمت ان الحق فيما قلت. بحار 46 / 293.

[2] دخلت علي ابي جعفر (ع) و هو في بيت منجد و عليه قميص رطب و ملحفة مصبوغة قد أثر الصبغ علي عاتقه، فجعلت انظر الي البيت و انظر في هيئته فقال لي: يا حكم و ما تقول في هذا؟ فقلت: ما عسيت ان اقول و أنا أراه عليك، فأما عندنا فانما يفعله الشاب المرهق، فقال: يا حكم من حرم زينة الله التي اخرج لعباده؟ فأما هذا البيت الذي تري فهو بيت المرأة، و انا قريب العهد بالعرس، و بيتي البيت الذي تعرف. الكافي 6 / 446؛ بحار 46 / 292.